
در روزها و هفتههای اخیر، مهاجرین افغان در ایران با موجی کمسابقه از اخراج اجباری، تحقیر، بیسرپناهی و جدایی از عزیزان خود مواجه شدهاند. رفتارهایی که نهتنها مغایر با اصول انسانی و اخلاقی است، بلکه آشکارا نقض قواعد و تعهدات بینالمللی از سوی جمهوری اسلامی ایران به شمار میرود.
در شرایطی که میلیونها مهاجر افغان طی دههها در ایران زندگی کردهاند، کار کردهاند و بخش مهمی از بدنه اقتصادی، فرهنگی و حتی انسانی این کشور را شکل دادهاند، امروز با چهرهای دیگر از جامعه مواجهاند:
جامعهای که تحت تأثیر رسانههای رسمی حکومت و سیاستهای امنیتی، آنان را نه به چشم انسان، بلکه بهمثابه «تهدید» مینگرد.
از سویی رسانههای حکومتی در روزها و هفتههای گذشته با انتشار اخبار و گزارشهای هدفمند، تصویری غیرانسانی از مهاجرین ترسیم کردهاند. آنان را عامل ناامنی، فشار اقتصادی یا حتی “جاسوس دشمن” معرفی کردهاند، تا جایی که جامعه میزبان بهتدریج حس همدلی انسانی خود را از دست داده و به جای شفقت، با قضاوت و گاه خشونت با آنان مواجه میشود.و در واقع از آنان «انسانزدایی» نموده و بستر اصلی جنایات خاموش و بیصدا علیه مهاجرین را فراهم کرده است.
بسیاری از مهاجرین، و حتی آنانی که دارای مدارک رسمی اقامت و آمایش نیز بودهاند، به صورت شبانه و ناگهانی بازداشت و در اردوگاههای موقت بدون امکانات مورد نیاز آب، غذا، امکانات بهداشتی نگهداری شدهاند. اردوگاههایی که شرایط بهداشتی و درمانی آنها بهشدت اسفناک گزارش شده است تا جایی که مادران باردار در همان شرایط وضع حمل کرده اند، بدون دسترسی به آب کافی، غذای سالم یا حتی امکان تماس با خانواده. در بسیاری موارد، اعضای یک خانواده از هم جدا شدهاند، پدر به افغانستان بازگردانده شده، مادر در اردوگاه مانده و کودک، سرگردان میان این دو جغرافیای غمانگیز، گم شده است. تماسها قطع شده، خانوادهها از حال هم بیخبر ماندهاند و هیچ نهادی مسئولیت پاسخگویی ندارد.
در همین شرایط، افراد سودجو و باندهای قاچاق انسان از وضعیت نابسامان و بیپناهی مهاجرین سوءاستفاده کرده و آنان را به دام فریب و بهرهکشی کشاندهاند. کارفرمایانی که از این شرایط سواستفاده کرده و دستمزد مهاجران را نمیدهند، مالکان خانههایی که ودیعه مسکن مهاجرین را به بهانه خروج از کشور مصادره میکنند، و حتی مأمورانی که در مسیر اخراج، اموال شخصی مهاجر را تصاحب میکنند، همگی در زنجیرهای از ظلم و بیعدالتی، در حال بهرهبرداری از فاجعهای انسانی هستند.
این وضعیت، آشکارا ناقض اصل عدم بازگشت اجباری مندرج در کنوانسیون ۱۹۵۱ ژنو درباره وضعیت پناهندگان است، که ایران به آن پیوسته. همچنین، این رفتار مغایر ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر است که بر حق هر انسانی، فارغ از وضعیت اقامت، برای امنیت، کرامت و زندگی بدون تبعیض تأکید دارد. بر اساس حقوق بینالملل، اخراج یکجانبه و فوری مهاجران بدون بررسی دقیق وضعیت فردی آنان، بدون اعطای فرصت اعتراض یا دسترسی به وکیل، امری غیرقانونی و مصداق بازگشت اجباری است، رفتاری که در عرف بینالمللی جرم محسوب میشود.
همچنین آنچه امروز بر مهاجرین افغان در ایران میگذرد، نهفقط مصداق نقض حقوق بشر، بلکه فراهم نمودن بستری برای خلق خشونت و نفرت انگیزی علیه انسانهای بی پناه شده هست. روا نیست مهاجری را که از ناامنی و فقر گریخته و به کشور همسایه رجوع کرده، به ذلت، بیسرپناهی و گرسنگی دچار کرد.
از همه تأسفبارتر آنکه افغانستان امروز در شرایطی نیست که بتواند نیازهای اولیه بازگشت این حجم از مهاجر را پاسخ دهد. کشوری که خود با بحران گسترده اقتصادی، بیکاری، کمبود منابع بهداشتی و زیرساختهای نابودشده ناشی از دههها جنگ دستوپنجه نرم میکند، چگونه میتواند سرپناه، غذا، درمان، آموزش و امنیت لازم برای صدها هزار مهاجر بازگشته را در مدت زمان کوتاه و بدون حمایت جهانی تأمین کند؟ واقعیت این است که اخراج گسترده، نه فقط ظلمی علیه مهاجرین، بلکه تحمیل فاجعهای انسانی به کشوری است که خود درگیر یک بحران تمامعیار است.
جامعه بینالملل، بهویژه سازمان ملل، نهادهای مدافع حقوق بشر و دولتهای آزاد باید فوراً نسبت به این وضعیت واکنش نشان دهند. اگر امروز، هزاران مهاجر بیصدا از سرزمینی رانده میشوند و کودکان در اردوگاهها از والدینشان جدا میمانند، فردا این فاجعه، تنها محدود به مرزهای ایران یا افغانستان نخواهد ماند.
در نهایت، این فقط موضوع مهاجرت یا سیاست نیست، این مسئله انسان است. انسانهایی که خانهای نداشتند، گریختند، امیدی یافتند، کار کردند، ریشه زدند، اما اکنون طرد شدهاند. مسئولیت همه ماست که صدایشان باشیم، پیش از آنکه خاموشی کامل، صدای حقیقت را نیز در خود دفن کند.
نویسند: شیراحمد شیرانی سردبیر حال وش.