تا چند روز دیگر با طلوع خورشید، هشتمین روز مهر پس از گذشت یکسال از فاجعه ای که در آن روز رخ داد تکرار میشود. مناسب است به همین دلیل نگاهی داشته باشیم به زوایا، اهداف و ابعاد این فاجعه تا بتوانیم عمق دردی که به مردم بلوچستان تحمیل شده است را تخمین بزنیم.
همه شواهد ثابت میکنند کشتار مردم در جمعه خونین در حالی انجام گرفت که هیچ دلیلی برای رقم زدن آن کشتار سنگین وجود نداشت.
در جمعه خونین مردمی مورد هدف قرار گرفتند که حیثیتشان به دلیل تجاوز فرمانده انتظامی چابهار لکهدار شده بود و به دلیل همین عصبانیت از پشت دیوارهای بلند کلانتری ۱۶ به سمت این مکان نظامی سنگ پرتاب میکردند آنهم در روزهایی که در سرتاسر ایران تب خشم علیه حکومت در اوج بود و به همین دلیل در دیگر نواحی ایران معترضان خشمگین برخوردهای بیسابقهای با عوامل حکومتی و نظامی انجام میدادند. اما معترضان زاهدان بابت پرتاب سنگ توسط چند نفر به صورت دسته جمعی مورد هدف گلوله قرار گرفتند. حتی شلیک گلوله ها به چند صد نفر معترض و تماشاچی حادثه پرتاب سنگ به کلانتری محدود نشد بلکه یک جمعیت حداقل پنجاه هزار نفری از نمازگزاران مورد هدف قرار گرفت.
پس از اندک زمانی مصلای مکی برای نماز گذارانش چون کمین گاهی مرگبار شد که از هر سو آماج رگبارها قرار گرفته است گلوله ها از تپه مشرف به مصلی واز پشت بام کلانتری بر سر نمازگزان و عابرانی که از مصلی به سمت خودروها و منازل خود در حرکت بودند باریدن گرفت.
خشونت حکومتی پس از کشتار مردم در اطراف مصلی در سطح شهر زاهدان در حالی ادامه پیدا کرد که ماموران قاتل گویا حکم داشتند افراد را به دلیل بلوچ بودن یا در خیابان بودن به قتل برسانند. به همین دلیل حتی آنهایی که با ماشین های خود زخمیان را به مراکز درمانی انتقال میدادند صرفا به دلیل حضور در خیابان و به تن داشتن لباس بلوچی کشته و زخمی شدند.
میتوان با اطمینان ادعا کرد قتلهای حکومتی که در هشت مهر یا همان جمعه خونین زاهدان اتفاق افتاد کشتاری با چاشنی نفرت مذهبی-قومی بود.
عاملین قتل ها در زمان رویارویی با مردم زاهدان در کوچه و خیابانها و در چند هفته پس از آن در فضای مجازی نفرت خود را بسیار علنی اعلام میکردند. کلید واژههایی از انتقام کربلا، انتقام سیلی زهرا، کین کشی از دشمنان اهل بیت، ابراز نفرت از بلوچ و فرهنگ و هویتش از جمله رجز خوانی و جملات تهیجی کسانی بودند که در کشتار مردم زاهدان به صورت مستقیم نقش داشتند یا از کشته شدن مردم زاهدان حمایت و ابراز خوشحالی میکردند.
این ابراز خوشحالی حتی در ایام موسوم به فاطمیه در قالب بنر در سطح شهر زاهدان نصب شد و با غرور اعلام گردید سلام بر فاطمه که انتقامش گرفته شد!
بر اساس شواهد بدست آمده از قربانیان و شاهدین بیشترین کشتار به دست نیروهای سپاه پاسداران و افرادی که در همراهی با نیروهای نظامی لباس شخصی به تن داشتند صورت گرفت حال آنکه از نظر تقسیم وظایف سازمانی برخورد با مردم وظیفه نیروهای فراجا است.
کشتار جمعه خونین قتل عامی با اهداف توطئه آمیز بود که طعمی از فرقه گرایی داشت.
به عنوان یک ناظر که از نزدیک حادثه جمعه خونین را نظارت و بررسی کرده ام میتوانم ادعا بکنم مردم زاهدان سازمان یافته و برنامه ریزی شده به قتل رسیدند.
بررسی ها نشان میدهد فاجعه جمعه خونین زاهدان توطئه ای از پیش برنامه ریزی شده بود. مولانا عبدالحمید نیز با اشاره به بسیاری از قرائن که بارها ذکر کرده به درستی بر این امر اشاره کرده اند.
هشت مهر گویا پروژه ای بود که نیروهای سراسیمه و مردد نظامی را که برای پیوستن به قیام مردمی که قصد ساقط کردن رژیم ولایت فقیه را داشتند منصرف بکند، و با منسجم کردن صفوف داخلی نیروهای امنیتی-نظامی آنها را برای حفظ کردن حکومت انگیزه بدهد و با آفریدن بحرانی مصنوعی و برجسته کردن خطر تجزیه ایران از آن پرچمی برای عَلَم کردن دشمنی همه شمول بسازد که شاید از پس آن اتحادی کلی در بین اکثریت مردم به نفع حکومت مردان شکل بگیرد و حاکمیت به پشتوانه این اتحاد کلی معترضان و مخالفان کف خیابان را سرکوب بکند و جو روانی گسترده علیه خویش را به نفع خود تغییر بدهد.
اما با درایت مولانا عبدالحمید و واکنش مناسب و قاطع سازمان جیش العدل در رد کردن نقش خود در این واقعه که حکومت اصرار داشت نیروهای این سازمان را دخیل در این واقعه نشان بدهد این برنامه حاکمیت شکست خورد.
اما با این وجود دقیقا نمیتوان ادعا کرد اهداف حاکمیت برای آفریدن این توحش چه بود لاکن آنچه که مسلم است حتما در آن روزهای بحرانی حکومت مردی همچون محسن رضایی که در سال ۶۶ با کارگذاشتن مواد منفجره در ساک حجاج ایرانی قصد خلق کردن توطئه ای در مراسم حج آن سال داشت. احتمالا در شورای امنیت ملی یا در درون سپاه پاسداران، استراتژیستی احمق از همکاران محسن رضایی برای رهانیدن حکومت از آن باتلاق چنین توطئه ای را که ثمر جان شهروندان سنی مذهب بلوچ است طراحی کرده است. بلوچ هایی که بر اساس دیدگاه بسیاری از حکومت مردان وهابی هستند و وهابیان در زمره ناصبیان قرار دارند و ناصبیان نیز در دیدگاه فقهی قاطبه اساتید آیت الله خامنه ای نجس هستند که میتوان خونشان و آبرویشان را بدون هیچ وحشتی از وجدان و آخرت بر زمین ریخت.
خشونت و توحش با انگیزه فرقه گرایی در بین جامعه بشری چون لکه ننگی بارها و بارها بر دامان فرزندان آدم در جای جای گیتی خودنمایی کرده است و متاسفانه به همین دلیل زمانی که دردی فراگیر و پرتکرار باشد کم اهمیت میشود. اما درد مردم بلوچ در فاجعه جمعه خونین نتنها در جهان پرتکرار نیست بلکه نادر و منحصر بفرد است. که حکومتی شهروندان عادی خود را که تابع قوانین اصلی حکومت هستند با فریاد نفرتهای مذهبی که ریشه آنها در ۱۴۰۰ سال پیش است و بین قبیله هایی در شبه جزیره عربستان رخ داده اند به قتل برساند.
اکنون که حکومت به هیچ یک از اهداف سیاسی خود از رقم زدن کشتار مردم زاهدان نرسید میخواهد کتاب پر درد فاجعه جمعه خونین را در فصل حادثه و با پرداخت دیه ببندد اما وحشت مردم بلوچ آنجا است که با این تزویر دروغین چه تضمینی وجود دارد که باری دیگر داغی دیگر برای مصلحتی دیگر بر جگرشان نقش نبندد.
در این شرایط حداقل تدبیری که اندیشمندان بلوچ برای جلوگیری از تکرار فاجعه هایی مشابه جمعه خونین اندیشیده اند آن است که حکومت را تحت فشار قرار بدهند که عاملان و آمران کشتار مردم را مجازات بکند اما حکومت تا هم اکنون نتنها کسی را مجازات نکرده است بلکه با ترفیع درجه و تقدیم مدیریت اجرایی و امنیتی استان به آمران اصلی آنها را نوازیده است.
