پس از آنکه مصطفی محامی نماینده ولی فقیه در بلوچستان «بشارت» داد که رهبر جمهوری اسلامی مردم بلوچستان را به حضور پذیرفته است تمام دستگاه های اجرایی، نظامی، امنیتی و فرهنگی برای برگزاری پرشور و باشکوه این سخنرانی و دیدار بسیج شدند. این اقدام حکومت که به صورت آشکاری اهداف سیاسی، امنیتی و تبلیغاتی فراوانی برای آن در نظر گرفته شده بود بسیار سریع تبدیل به اعلام یک جنگ برای مشروعیت سیاسی بین ولایت فقیه از یک سو و مخالفانش از سوی دیگر شد.
جمهوری اسلامی میخواست نمایندگانجدیدی برای مردم بلوچستان معرفی بکند که مصداق «شنیدیم و اطاعت کردیم» باشند. تا از این طریق چهره ای از بلوچستان ترسیم بکند که در آن همه «پیرو خط رهبری اند» و برای هر آنکسی که او خوشش نمیآید شعار مرگ سر میدهند.
در این تصویر سازی خامنه ای، بلوچستانِ دادخواه و داغدار برای ولایت فقیه چون مدینه فاضله ای ترسیم شده بود که نمایندگان جدید بلوچستان که توسط دستگاه عریض و طویل خامنه ای معرفی شده اند داوطلبانه ناله هر اعتراضی را سرکوبمیکنند و طوطی وار هرآنچه را او مخالفانش را بدان متهم میکند را بلغور میکنند. اما فضای بلوچستان ملتهب تر از آن بود که اجازه بدهد در آن پایه های چنین مدینه فاضله ای شکل بگیرد!
برخلاف پیش بینی های حاکمیت آنچه که «ولی مطلقه فقیه» میخواست نشد و آنچه که نمیخواست به وقوع پیوست.
آنچه که حکومت میخواست اما برعکس شد:
حاکمیت میخواست رهبران مردمی و معترض را به حاشیه ببرد و از آنها سلب اعتبار بکند اما بر عکس پیش بینی ها متنفذینی که به خامنه ای پشت کردند به عنوان قهرمان پذیرفته شدند.
حاکمیت میخواست برای بلوچستان نمایندگانی مطیع و فرمانبردار خلق بکند که حداقل در رسانه ها مردم بلوچ را نمایندگی بکنند. اما اکثر کسانی که رفتند هیچ صلاحیتی نداشتند و اندک افرادی که بودند از شدت شرم چون سارقان چهره های خود را پوشانده بودند تا تصویر حضورشان پای منبرخامنه ای در بین مردمشان منتشر نشود امری که نشان از اکراه برای موقعیتی که در آن قرار گرفته بودند داشت.
حاکمیت میخواست از فاجعه جمعه خونین خونشویی بکند و با تطمیع و تهدید خانواده جانباختگان و قربانیان آنها را در صف ولایت فقیه نشان بدهد تا موضوع دادخواهی را از اساس مردود نشان بدهد اما قربانیان و داغدیدگان عطای طمع را به لقایش بخشیدند و با در آغوش کشیدن غربت خود پرچم دادخواهی را برافراشته نگاه داشتند.
حاکمیت میخواست جو فراگیر نفرت علیه خود را کاهش بدهد و حداقل در رسانه ها موضوع بلوچستان را تمام شده نشان بدهد اما ریاکاری و تلاش های بی ثمر برای رسیدن به این هدف مردم را در مقابل حکومت قرار داد و مردم نهایتا صحنه تقابلی دیگر با حکومت خلق کردند که در آن بر حاکمیت پیروز شدند.
حاکمیت میخواست فریادهای اعتراض بلوچستان را که در فضای مجازی و یا از پشت تریبون های نماز جمعه و از خیابانهای منتهی به مساجد مرکزی شهرها طنین انداز میشود را فریادهایی در اقلیت نشان بدهد که مزدور بیگانگان هستند که قصد توطئه دارند اما مردم برای شرکت کنندگان در جلسه خامنه ای چنان جو روانی خلق کردند که بزرگان بلوچستان برای فرار از رفتن به تهران جملگی بیمار شدند یا که به سفر رفتند یا تماس های تلفنشان بی پاسخ شد!
حکومت جنگ مشروعیتی که آغاز کرده بود را با مفتضحانه ترین شکل ممکن باخت و این اتحاد و همبستگی جمعی مردم روحی جدید بر کالبد دادخواهی مردم بلوچستان دمید و اتحاد و همبستگی زجر دیدگان این سرزمین را تقویت کرد و به آنها فهماند که دیکتاتور بسیار ضعیف تر از آن است که بتواند در مقابل مردم متحد ایستادکی بکند.